خاله چربی داستان کیرکون دوست پسر لعنتی

Views: 2288
یک سبزه چربی با یک مدل مو کوتاه ، بی سر و صدا درب اتاق بعدی هتل را باز کرد و به تخت خواب مرد جوان خوابید. دستانش را به هم چسباند و شروع به نوازش کرد. مرد بیدار سعی کرد غریبه چربی را دفع کند ، اما او پیوسته او را تشویق کرد. به سرعت برهنه شوید و برای مکیدن یک خروس بزرگ صعود کرد. و به همین ترتیب او از صحبت با او متوقف شد ، دو پسر را روی صورت خود قرار دهید. او روی سر و یک کلاه خاکستری آبی با کلاه روی صورتش صعود کرد. او صورت خود را بیان کرد ، در داستان کیرکون یک سواره سواری نشست و پسر را با تمام بدنش به تخت چسباند و او را با سوراخی از بالا فریب داد. سپس او به سرطان مبتلا شد و او یک مادر در پشت خود با سرطان و اسپرم در الاغ خود داشت.